ریاضی و طبیعت ریاضی و طبیعت ساربان فرتوت
غلامعباس ترابی
بسم الله الرحمن الرحیم کوهسان از زندگی گذشته نسلهای پیشین خود چیزی نمی دانست و همچنین از دانشی که به سرشت و طبع اش وابسته بود نیز بی اطلاع بود و گرنه در آن شب تاریک و طوفانی که هوا از منتهای سردی گذشته بود فرار نمی کرد. کاروان او به همراه چهار ساربان از جلگه جنوب آمده بود و بعد به سفید کوه رسید و سپس از دنباله رودخانه مارون به زاگرس برخورد کرد و باتوجه به این که چند مرتبه در این مسیر استراحت نمود وقتی که به کوه ریگ رسید نیز متوقف شد تا به استراحت پردازد. نوروز آن ساربان پیرو فرتوت این بیابان را خوب میشناخت و این قدر از این مسیر رفت و آمد کرده بود که حتی شبها را از لا به لای کوهها و دنباله رودخانههای پیچ در پیچ میگذشت و هیچ وقت راه را گم نمیکرد. ادامه مطلب ... بسم الله الرحمن الرحیم " اسب سفید " اسبی که سفید بود و منوچهر تاکی صدایش میکرد، سالها بود که آن مزرعه و این مرد را میشناخت . او یک اسب کار بود و عاقبت هم معلوم نشد که منوچهر به چه خاطر به او تاکی میگفت. به هر حال تاکی این لفظ را اینقدر شنید که سرانجام فهمید وقتی که این اسم خوانده میشود او را صدا میکنند، اما اکنون مدتها بود که او دیگر این اسم را نمیشنید و علتش هم این بود که از زندگی آدمها بیرون رفته بود، آن هم در یک روز سرد پاییز، لخت، برهنه و بی افسار، منوچهر همه چیز را از او گرفته بود حتی قید وبندی را که به واسطه آن مهارش میکرد و بار بر گرده اش مینهاد. ادامه مطلب ... کلبه متروکه روشنیهای فلق بر آسمان نقش افکنده بود و طلوع صبح را خبر میداد. سپیدهدم بامداد بهاری با انوار نقرهای رنگ که در امتداد دامنههای افق شرق حلقه انداخته بود خیره به کوههای مرتفع مینگریست. هوا ساکت و ایستاده چون نگاه برکههای آرام تکانی نمیخورد، تپهها از پوشش تاریکی گریخته و روشنی فلق را به خود جذب میکردند. اهسته آهسته خورشید از عمق کوههای تیره و کبود شرق که سنگ روی سنگ هم آغوش بود سر گشود و درون بیشهها را که در عمق تاریکی پنهان بود روشن ساخت. اینک رودخانه پیدا بود که با آبهای زلال به پیش میرفت و جلوتر نهری از او منشعب میشد و آسیاب آبی را به گردش درمیآورد. این آسیاب سالها پیش از کار افتاده و نیمه مخروبه به نظر میرسید. در فاصله صدمتری آسیاب کلبهای پابرجا بود که ان هم از هجوم باد و باران سائیده و ویران شده بود این کلبه از ان مردی بود به اسم حامد که مدتها پیش آنجا را ترک کرد و دیگر هرگز بازنگشت. او اکنون اگر بود وضع را آنگونه میدید که سالها پیش دیده بود.
ادامه مطلب ... درباره وبلاگ سرزمین ما ایران زمینی در موقعیت چهار فصل است و زبان طبیعت ریاضی است ، حال درک این زبان در این مقطع که چرا چهار فصل در طبیعت به وجود می آید بر عهده ما ایرانیان می باشد . فصل یکی از قوانین طبیعت است که این قانون در کشور ما امکان می یابد به شکل چهار وجهی یعنی بهار ، تابستان ، پائیز و زمستان اجرا می شود .هر کدام از فصلها اندازه یک چهارم را دارند که این پدیده از یک معادله ساده که در متن موجود است متولد می شود . تقویم ایران زمین نیز بر گردش فصلها استوار است و با آغاز بهار سال نو ایرانی شروع می شود. و نظم این تقویم به این سبب است که با دقت ریاضی طبیعت آن را پرورش می دهد. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|